لنین کبیر وآیین (کیش) پرستش شخصیت


ز کوی دوست می‌آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
حافظ
راه عشق ارچه کمینگاه کمان‌داران است
هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد
حافظ


ایرج اسکندری» در پیشگفتار مترجم بر جلد اول سرمایه (کاپیتال به نقل‌قول از لنین مقدس، نابغه بزرگ عالم انسانیت (چاپ اول تهران، 1379) از لنین کبیر ترجمه و نقل کرده است (خود ایرج اسکندری در زیرنویس صفحه 25 اضافه کرده است لنین، سه منبع و سه جزء تشکیل‌دهنده مارکسیسم»
ـ مقاله‌ای که در مارس 1913 در محلۀ پروشه‌نیه منتشر شده است
ـ اقتباس از ترجمۀ فرانسه چاپ پاریس 1946 صفحه 38)
در مورد این ترجمه چند مطلب قابل ذکر است: 
اولاً این مقالۀ لنین تا جایی که من می‌‌دانم دو ترجمۀ دیگر نیز دارد یک ترجمۀ در متن آثار منتخبۀ لنین به سال 1947 از محمد پورهرمزان که از زبان روسی ترجمه شده است محمد پورهرمزان از اعضای سازمان افسران حزب خائن جنایتکار توده است. حزب‌ توده شبکه عظیم جاسوسی غرب در نهضت انقلابی و کمونیستی ایران) وی جزء شرکت‌کنندگان در شورش افسران خراسان که سرنخ آن در دست امپریالیسم انگلیس بود این شورش اقدامی ابلهانه بود هرچند عمده افراد شرکت‌کننده در آن جاسوس امپریالسم نبوده‌اند (در این شورش ضد کمونیستی و ضد سوویستی ماوراء ماجراجویانه و هرج‌ومرج‌طلبانه و توطئه‌گرایانه ظاهراً مارکسیستی) بود ولی سرنخ آن در دست امپریالیسم انگلیس بود سرهنگ عبدالرضا آذر در رأس آن قرار داشت فرد دیگری به نام اسکندانی که فرد مُخبطی بوده و بعنوان رئیس این جریان ماجراجویانه و جنایتکارانه معرفی شده است که جان خود را در این ماجراجویی از دست داده است. او را حزب خائن توده به عنوان شهید، ، معرفی کرده. در حقیقت خود گردانندگان حزب توده (یعنی امپریالیسم انگلیس) وی را به قتل رسانده‌ اند (این شخص مطلقاَ باید برخلاف عبدالرضا آذر که جزء عمال سرلشکر ارفع رئیس انگلیسی ستاد ارتش ایران‌ می‌باشد به حساب آید و باید به دقت شورش افسران خراسان بررسی شود. بنا بر نظر من علل اصلی این شورش ضد کمونیستی و ضد شورشی سوویستی این مطالب اساسی 
1) گردآوری جمعی نظامی از افسران ارتش  داخل در سازمان افسری حزب خائن جنایتکار توده توسط امپریالیسم انگلیس در اطراف رفیق سید جعفر پیشه وری بود  امپریالیسم انگلیس از قصد رفیق  استالین برای ایجاد جنبشی در ایران برای فشار بر غرب برای گرفتن امتیازات در چین و غیره مطلع شده به وسیله عمال جاسوسی خود در شوروی مانند بافراوف (ـ مولوتوف و بریا) این افسران را در اطراف رفیق سید جعفر پیشه‌وری جاسازی کرده است در کار رفیق پیشه‌وری( در قیام مسلحانه کمونیستی آذربایجان ایرن 1946 ـ 1945) خرابکاری عظیم کرده و تا هم اطلاعات جاسوسی در اختیار امپریالیسم انگلیس قرار دهند و هم در فرصت مناسب نهضت قیام مسلحانه او را در ایران فرو پاشاند.
بهرحال محمد پورهرمزان که شخصیت ابلهی بوده یکی از این افسران فرقه دمکرات است شورش افسران خراسان» که بعد از شکست قیام و متواری شدن رفیق پیشه‌وری و دوستانش او هم به شوروی گریخته است. درست نمی‌دانم وی قبل از قیام پیشه‌وری به شوروی گریخته یا بعد از شکست قیام کمونیستی. از یاد برده‌ام. بهرحال شاید او بعد از شورش افسران خراسان به شوروی گریخته است. آفت العلم نسیان. اگر وی در سال 1946 تا 1945 به شوروی گریخته است نمی‌توانسته در این مدت کوتاه به روسی تسلط یابد. بعید بنظر می‌رسد که به فارسی هم تسلط داشته باشد. بنابراین به احتمال قوی سرنخ ترجمه منتخب آثار لنین توسط هرمزان محمد در دست شخص دیگری می باشد که آن را ترجمه کرده (غلط یا درست) در شوروی در 1947 چاپ کرده است. (مبلغ نسبتاً گزافی هم برای حق‌احمه چاپ این کتاب از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی دریافت کرده ‌است
نمونه حماقت ا ین محمد پورهورمزان را نقل می‌کنم. در دوران انقلاب 1361 ـ 1356 در آستانۀ دستگیری سران حزب توده در دی‌ماه 1361 این فرد سفری به اروپا کرده و از جمله به ایرج اسکندری گفته است که خمینی می‌خواهد کیانوری را نخست‌وزیر کند». این یا نشانۀ حماقت پورهرمزان است که این مطلب را از کیانوری باور کرده‌ خدای نکرده بلاهت آقای خمینی باشد.
جمهوری اسلامی تقریباَ  از دو سال قبل از تارومارکردن حزب خائن جنایتکار توده و گرفتن رؤسا و اعضای این حزب خائن تبهکار آرام آرام به سوی انهدام حزب توده و سران آن پیش می‌رفت نمونۀ آن توقیف رومه مردم و بستن دفتر حزب نامبرده است. مثلاً آقای نادر افشار (فرزند دوم مرحوم دکتر محمود افشار) شنیده‌ام که در دی‌ماه سال 1361 که به دفتر کار نادر افشار ریختند برای توقیف سران حزب خائن جنایتکار توده ماموران جمهوری اسلامی کروکی و تمام جزئیات آنچه در دفتر وی می‌گذشته در اختیار داشتند قصد بازداشت نادر افشار»  را  نیز نداشتند. بلکه او را هم حزب خائن توده بازی می‌داد مثلاً وی مدعی بود که علیه کیانوری اعلام جرم کرده در حزب توده تقاضای محاکمه حزبی وی را نموده است. کیانوری می کوشید مجلۀ او یعنی مسائل کشاورزی ایران»  را بصورت مجلۀ نیمه علنی خود ر آورند ولی نادر افشار مقاومت کرده است و این کار را  نکرده است با همه این حرفها بعد از زندان نادر افشار باز هم از رهبران خائن جنایتکار حزب توده طرفداری می‌کرد و می‌گفت آن‌ها تجربه دارند (خضر راه هستند) و باید به دنبال آن‌ها رفت. بهرحال نادر افشار را عملاً رهبری حزب توده ایران، حزب مافیایی توده ،حذف کرده بودند. 
تنها از دفتر او به عنوان میزبان استفاده می‌کردند. او در اتاقش مشغول کار بوده و توده‌ای‌ها در اتاق دیگر مشغول توطئه‌چینی بودند.
شلتوکی افسر سابق توده‌ای که برای دادن اوتوریته به حزب خائن توده یعنی باند جنایتکار کامبخش ـ کیانوری ـ طبری) و شرکا آن ها (افسران توده ای) را  آن‌ها وارد دستگاه رهبری حزب توده کرده بودند (کیانوری و طبری که با استفاده از نام آن‌ها حزب خائن توده را احیاء کند و جمعی از توده‌ای‌ها از جمله توده ای های قدیمی بویژه افسران نیرو های مسلح را  که به رهبری حزب خائن سیاهکار توده اعتماد نمی‌کرد اعتماد آن ها را جلب کند و باند کامبخش ـ کیانوری ـ طبری و شرکاء (کسانی نظیر بهزادی ـ عمومی ـ لاهرودی ـ جوانشیر میزانی ـ بابک امیر خسروی ـ جودت ـ خاوری و غیره) بتوانند هسته های قدیمی حزب توده بویژه در ارتش را شناسایی کند و به امپریالیسم معرفی نماید ـ بدرستی توده‌ای قدیمی میزانی و متقی را لو دهندۀ خسرو روزبه می دانستند ـ بعد از بیست و هشت مرداد و متواری شدن میزانی و قتل روزبه متقی به ساواک پیوست کیانوری به شدت دست به تبرئه متقی و قریشی و افراد خائن  دیگر توده ای که رسماً به ساواک پیوسته بودند زد ،ساواک اداره ای داشت بنام احزاب ی ـ که شانزده نفر آنها مسئول حزب خائن جنایتکار توده بودند. 
در دوران حکومت ملّی دکتر مصدق پس از کیانوری ، امان دهدکه مسئول کمیته ایالتی طهران بود قرار داشت امپریالیسم انگلیس بعد از متلاشی کردن عمده تشکیلات حزب توده در داخل کشور در 1334 کیانوری و جودت را لایق تر بودند به خارج از کشر برای نفوذ در تشکیلات خارج حزب توده فرستاد متقّی و قریشی رسماً وارد  ساواک شدند. و چون انقلاب 1357 این مساله مورد اعتراض توده‌ای‌ها قرار گرفت کیانوری بشدت از منفی امان‌الله قریشی و فرج الله  میزانی طرفداری کرد از جمله گفته بود که رفقای شوروی این سه تن را تأیید کرده‌اند درخاطرات خود  بشدت از آن‌ها طرفداری کرده است (مراجعه کنید به خاطرات نورالدین کیانوری فهرست و خاطرات ایرج اسکندری فهرست اعلام)
این رسم کیانوری بود که تا با اعتراض اعضای حزب توده روبرو می‌شد اوکه  از واسطه سفارت شوروی و حزب توده بود. فوراً می‌گفت این نظر رفیق استالین است بعد از فوت استالین می‌گفت این نظر شوروی‌هاست» این نظر رفقای بالاست و اگر کسی هم مخالفت می‌کرد با درندگی مانند یک گرگ وحشی به فحاشی می‌پرداخت. مخالفین را  فوراً بی‌شرف!» جاسوس انگلیس، جاسوس امریکا و غیره می‌خواند.
بهرحال ترجمۀ دیگری از مقاله لنین سه جزء و سه منبع مارکسیسم موجود است به احتمال قوی ترجمۀ احسان طبری است. احسان طبری برای وجهه دادن به رهبران حزب خائن توده برای آنها کتاب می‌نوشت یا ویرایش می‌کرد در آن دست زیاد می‌برد مانند چهره‌های درخشان تاریخ ایران (مریم فیروز) فرمانفرما و فیروز میرزا نصرت الدوله را در این کتاب به عنوان انقلابیون و آزادیخواهای معرفی شده‌اند ( از دیگر نوشته های طبری خاطرات کامبخش است و غیره)
کتابی در فلسفۀ مارکسیستی (امیر نیک‌آیین هوشنگ ناظمی) چند کتاب هم برای فرج الله میزانی (تدوین کرده) چون امپریالیسم غرب (به رهبری لندن) می‌خواست میزانی را جانشین کیانوری کند او را بعنوان دبیر دوم هیأت اجرائیه حزب‌ توده انتخاب کرده بود. کمیته مرکزی و دفتر ی (هیأت اجرائیه) در دوران انقلاب 1357 نقش مهمی در رهبری حزب خائن توده نداشتند. رهبری واقعی در دست هیأت دبیران بود.
از جمله چند کتابی که طبری برای فرج الله میزانی نوشته است یعنی در حقیقت ترجمه و اقتباس سرقت ادبی کرده است از منابع بلوک شرق و آکارمیسی های آن ها . کتابی درباره شاهنامه بنام (حماسۀ داد اقتباس و راهزنی ادبی) ،کتابی در اصول علم اقتصادی (همچنان که گذشت اقتباس و راهزنی او از منافع شوروی و بلوک شرق) کتابی راجع به 28 مرداد دو کتاب بنام محمد پورهرمزان ترجمه کرده واسیلی‌یان (نویسنده شوروی) و دیگر پطر کبیر» (جلد اوّل) اثر الکسی تولستوی نویسنده شوروی که احسان طبری یا خود ترجمه کرده تا در آن‌ها دست زیادی برده است در چنگیزخان» اعتراف هم کرده است. شعر ترجمه کرده و امضاء کرده (ا.ط) بهرحال دو ترجمه منتسب به پورهرمزان و میزانی به کمک یا توسط احان طبری از زبان روسی است ظاهراً  احسان طبری سارق، راهزن ادبی و فکری در حقیقت اقتباس و ترجمۀ، قَطّاع‌الطریق بزرگ تاریخ ایران این سیاهکار ضد مارکسیست است. احسان طبری در حزب خائن توده نقش ویراستار، میرزابنویس دیگر رهبران خائن این حزب را داشت. عملاً و بطور شرمگینانه‌ای رفرمیسم و دیگر انحرافات ضد مارکسیستی را در لباس مارکسیستی تبلیغ می‌کرد. بهرحال ایرج اسکندری در پیشگفتاری که بر جلد اول کاپیتال از منبع فرانسوی (و شاید با مقابله با مین از روسی به فرانسه) اثر لنین یک پاراگراف نقل‌قول کرده است از ایرج اسکندری چون او زبان فرانسه تسلط داشته و بر فارسی هم چیره بوده، واقعاً دارای عقاید مارکسیستی بوده (او جاسوس امپریالسم نبوده) و تا حدودی هم به استالین اعتقاد داشته شخص نسبتاً صادقی بوده و میخواسته است به مارکسیسم و انقلاب ایران کمک کند.
ترجمه‌های دیگر از اثر لنین سه جزء و سه منبع مارکسیسم» شده است اثر اسکندری قابل اعتمادتر است. ترجمۀ ایرج اسکندری از یک پاراگراف از سه جزء و سه منبع مارکسیسم» چنین است:
آیین مارکس  دارای قدرتی عظیم است زیرا صحیح است، این آیین هماهنگ و کامل است. و به انسان نوعی جهان‌بینی عطا می‌کند. که باید هم افکار خرافی و ارتجاعی یا هرگونه جانبداری از مظالم بورژوازی مباینت دارد. این آیین به حق جانشین بهترین چیزها است که انسانیت در قرن نوزدهم با فلسفۀ آلمان و اقتصاد انگلیس و سوسیالیسم فرانسه به وجود آورده است» (کاپیتال، جلد اوّل، تهران، 1379، صفحۀ 25، ترجمۀ ایرج اسکندری)
ملاحظه می‌کنید رفیق لنین سه بار تأکید کرده است آیین . (کیش)» آیین (کیش)» آیین . کیش» این ایمان وی را به کیش یا آیین شخصیت مارکس نشان می‌دهد بنابراین کسانی که در کنگرۀ بیستم حزب کمونیست شوروی به کمک نقل‌قول از لنین با کیش شخصیت رفقا لنین و استالین مخالفت کرده‌اند لنینیست نبودند آن‌ها جمعی مرتد و خائن بودند که می‌خواستند سوسیالیسم مارکسیستی را در شوروی و جهان تدریجاً براندازند. این عمال بورژوازی و سرمایه‌داری و امپریالیسم روسیه و غرب سرانجام به تدریج موفق شدند در آستانه پایان قرن بیستم شبه‌سوسیالیسم شوری و کشورهای باصطلاح سوسیالیستی را در این ممالک براندازند و بورژوازی جنایتکار را بار دیگر بر روسیه و کشورهای باصطلاح سوسیالیستی حاکم گردانند و دیکتاتوری سرمایه‌داری را جانشین چیزی که شبیه به دیکتاتوری پرولتاریا باشد بسازند.
ببینیم مارکس و یا انگلس چه می‌گویند؟ 
برخورد دیالکتیکی (مسائل ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی) راه را به ما نشان می‌دهد (کسانی که گزارش معروف به گزارش خروشچف وفی‌الواقع گزارش پاسپلوف  را در کنگرۀ بیستم حزب کمونیست شوروی بررسی می‌کنند اگر دارای فکر دیالکتیکی باشند اگر به این مسأله اعتقاد داشته باشند که انگلس، مارکس و لنین اشتباهات بسیار کرده‌اند برخورد طولانی تاریخ گاه تعالی و گاه تدّنی یافته‌اند و سعی کرده‌اند تا حدودی عقاید و اعمال خویش را اصلاح کنند. متوجه خواهند شد که حق با لنین کبیر است که از مارکسیسم و لنیسیم هم چون یک آیین (کیش) یاد می‌کند و رفیق استالین مقدس نیز پس از او آن را به نحو عالی پرورده تا جایی که به عمل خود او در روسیه مربوط است مسأله کیش شخیصت را اصلاح کرد.
گزارش پاسپلوف (معروف به خروشچف) نقل‌قولی از مارکس که آثارش دریای بی‌کرانی است که باید مورد حلاجی علمی ـ دیالکتیکی قرار گیرد و در سیر تکامل با تضادهای آن‌ها درنظر گرفته شود پر از مطالب ضد و نقیض است هر کسی می‌تواند مطالب ضد و نقیض به نفع خود در آن‌ها پیدا کند.
بهرحال گرازش پاسپلوف دربارۀ کیش شخصیت (پرستش شخصیت) از قول مارکس نقل می‌کند چون هرگونه از انواع مختلف کیش خودپرستی مورد نفرت و انزجار مارکس بود، مجموعۀ آثار مارکس و انگلس زبان روسی» (ک. مارکس. جلد 36 ) نیکتیا خروشچف سال‌های حاکمیت» روی آمدودف. ژورس. آ.مدودف ترجمۀ عنایت‌الله رضا، چاپ اوّل، مهران 1362)
البته مترجم فرد صالحی نیست ، ممکن است در متن ترجمه دست برده باشد. ما فرض می‌کنیم که او چنین نکرده باشد)
سپس در صفحه 238 بلافاصله گزارش پاسپلوف نقل‌قولی که از انگس آورده است اندکی بعد انگلس چنین نوشته است مارکس جزء در موارد ضروری همواره مخالف مظاهر افکار کیش پرستش شخصیت بوده است. مظاهر این پدیده دربارۀ خودمان مخالفت می‌ورزیدیم.
زیرنویس، همانجا (یعنی مجموعۀ آثار مارکس و انگلس جلد 27 ص 358)
(محتمل است که هم در ترجمه آلمانی به روسی و هم در ترجمۀ از روسی به فارسی مترجمین خواسته یا ناخواسته مانند عدم تسلط کافی مترجمین به زبان‌های آلمانی، روسی و فارسی) اشتباهاتی پدید آمده باشد.
بهرحال انگلس تأکید می‌کند که نه تنها خود بلکه مارکس (یعنی برخلاف نقل قول قبلی از او) موافق بوده است (بوده‌اند) که در برخی مواقع کیش شخصیت را ترویج باید کرد بنابراین از نظر مارکسیسم کسانی که کیش شخصیت را نفی می‌کنند (در هر شرایطی) ضد مارکسیست هستند. مارکس و انگلس هر دو بنا بر اعتراف انگلس در موارد خاص (مانند دوران‌های انقلاب و جنگ‌ها مانند روسیه در زمان لنین و استالین کبیر) آن دو (مارکس و انگلس) معتقد بوده‌اند که کیش شخصیت صحیح است بنابراین کیش شخصیت را برای مدتی مارکس ـ انگلس ـ لنین ـ استالین در دوران معینی درست می‌دانستند و لنین پس از آن معتقد بود که کیش شخصیت کاملاً درست است مثال از نقل قول‌ها (منقول کاپیتال ترجمه ایرج اسکندری) آوردیم آیین» مارکسیتی یاد کرده است.
من موافق شدید کیش ابدی شخصیت هستم ولی آن را به این معنی نمی‌دانم که کیش پرستش شخصیت به معنای آنست که شخصیت را مصون و فارغ از هر گناه و اشتباهی بدانیم. البته و صد البته ما باید نقاد علمی ـ دیالکتیکی بهر عقیده و شخصی همه جانبه باشیم من معتقدم دین برای بشر لازم است باید دین واحدی در سراسر جهان پدید آید.
براساس اصول واقعی تعالیم مقدس مارکس ـ انگلس ـ لنین و استالین و کلیۀ مکاتب و مذاهب و یا در عالم ارواح خارج از کرۀ ارض نحل و ملل. بهشت جهنم در همین عالم است.
انقلاب علمی و فنی پیشرفت علم و تکنولوژی بیش از پیش صحت این نظر را به تأیید می‌رساند.
کیش ابدی پرستش شخصیت نه موقت آنچنان که ما می‌گوییم درست است نه آنچنان که انگلس می‌گوید طور موقتی. من سخن او را در خور انتقاد شدید می‌دانم در آن سمت که می‌گوید (بزبان بیزبانی) کیش شخصیت درست است اما موقتاً»: مرد آنست که در کشاکش درد سنگ زیرین آسیا باشد»
بهداد
طهران، 21 دیماه 1397
این سیر تکاملی اندیشه من است. ان‌الله یحب المحسنین» 
هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظر است
عشق بازی دگرو نفس‌پرستی دگر است
(سعدی)
شخصیت مقدس تاریخ بنی نوع انسان لنین کبیر با بیان اینکه آیین مارکس . با هر قسم افکار خرافی و ارتجاعی . مباینت دارد.»
حقیقت عظیم و مقدسی را بیان می‌کند.
بسیار روشن، قوق و قاطع ابراز می‌دارد که آیین (کیش) مارکسیسم به معنای خرافات نیست برعکس با وضوح و بشدت قطعی ابراز می‌دارد که کیش (آیین) مارکس مخالف هرگونه خرافات و ارتجاعی است و این آیین (کیش) جنگ با خرافات مباینت با هر قسم خرافات و ارتجاعی دارد جنگ با خرافات عین کیش مارکس است آیین مارکسیسم ـ لنیسیم ـ استالیسم ـ مفاهیم مقدس مارکس ـ انگلس ـ لنین ـ استالین ـ مائوزدون و کلیۀ علوم مقدس است و نه تنها خرافات نیست بلکه درست بلعکس مقدمه انهدام و انعدام هرگونه خرافاتی است
انسان‌ها باید در کمون عالی (مدینه فاضله) دارای دین واحدی باشند در کنار یک مرام واحد جهانی، حزب واحد» زبان واحد» جهان بدون مرز» کشور واحد» سیستم کشوری واحد یعنی شورایی» حکومت واحد جهانی، شورایی کمونیستی کمونی عالی» و از میان رفتن کلیۀ ملل و اقوام ما در اسلام طلیعۀ لغو حق‌الارث را می‌بینیم چنانکه پیامبر بزرگوار اسلام خود را بلاوارث اعلام کرد و این مقدمۀ کمونیسم علمی است. و امیرالمومنین علی بن ابی‌طالب کرم‌الله وجه کلیۀ اموال خود را وقف کرد. بشر باید دارای تقوای عظیم باشد» قدرت خوددداری عظیم باشد ان اکرمکم عندالله اتقاکم»
ما چنین باید مسائل را تجزیه و تحلیل کنیم (نحو ماوراء خلاقانه) کلموّا الناس علی قدر عقولهم
ما از کسی یاری نمی‌طلبیم و از کسی استعانت نمی‌جوییم جز خدا» وقتی ما ذات مقدس پروردگار را داریم همه چیز داریم.
بقول سعدی:
 عابد و عالم و صوفی همگی طفل رهند
مرد اگر هست بجز عارف ربّانی‌ نیست»
یا به قول حافظ
آنچنان رو شب رحلت چو مسیحا به فلک
کز چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو»

بعدالتحریر
آقای پونوماریف از اعضای رهبری حزب کمونیست شوروی در زمان برژنف که نمی‌دانم هم چنان زنده است یا فوت کرده است در مقاله‌ای تحت عنوان انگیزۀ حملات مارکسیسم ـ لنیسیم چیست» (مقالۀ فقیر و کم مطلبی ) که اشتباهات عظیم اساسی در آن وجود دارد مانند نظرات درباره کودتای کمونیستی افغانستان و یا راه رشد غرب سرمایه‌داری که تاریخ مارکسیستی کذب  این نظریات را به دقت افشا کرده است در این مقاله انگیزه حملات مارکسیسم ـ لنینیسم که در دوران انقلاب 1979  به فارسی ترجمه شده است در ص 15 ترجمه فارسی نقل قولی از لنین کبیر آورده است (در روی صفحه درباره این نقل‌قول که از سرنوشت تاریخی آراء مارکس از این مقاله ترجمه‌های متعدد به فارسی وجود دارد از جمله در زمان استالین ترجمه دیگریاز این اثر شده است یکی از عمال امپریالیسم غرب به نام فرج الله میزانی تحت عنوان سه جزء و سه منبع مارکسیسم» چندبار این کلمه آیین» یا کیش» را در مورد آیین مارکسیسم » تکرار شده است از جمله می‌گوید
. هنوز . عظیم‌تری در پیکار مارکسیسم به مثابه آیین پرولتاریا قرار دارد. 
و از لنین ـ مجموعه آثار جلد 18 صفحه 585 لابد به زبان روسی)
البته نقل‌قول از آقای پونوماریف به معنای تائید نامبرده نیست که در این مقاله هم اشتباهات و انحرافات اساسی تئوریک بسیار آشکار است.
اگر عمدی نباشد. شاید روزی دربارۀ این اشتباهات سخن بگوییم.
جداگانه می‌توان درباره این مقاله فقیر آقای پونوماریف درباره مارکسیسم ـ لنیسم مطلب زیادی نوشت که من فعلاً وقت آن را ندارم.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها